برای امیر و دیگر شهدای والامقام ما

خبرگزاری آنا، نمیدانیم ارتباط زندان اوین با برنامه هستهای یا موشکی ایران چه بود که مورد اصابت موشکهای رژیم اسراییل قرار گرفت، هرچند این سوال نیازمند دریافت یک پاسخ براساس منطق و عقل بشری است و همان عقلی و منطقی که تمدنها بر پایه آن شکل گرفته و موجب شده در این کره خاکی، فرقی بین ما و حیوانات به وجود آید.
اما در مواجهه با وحشیگری رژیم فاسد صهیونیستی بحث از تمدن و عقل بشری به بن بست میرسد، همانطور که بمباران دهها بیمارستان، دفتر رسانهای و خبرگزاریها، کودکستانها، مساجد و ... هیچ نسبتی با تمدن انسانی ندارد، حتی قبایل وحشی و بدوی هم در جنگ برای خودشان قواعدی عرفی تعریف کرده بودند که به آن پایبندی نشان میدادند، اما رژیم جعلی صهیونیستی معتقد به اینطور قواعد نیست؛ آنها پیرو «گلدا مایر» نخست وزیر اسبق خودشان هستند که گفته بود اسراییل باید مثل یک سگ هار باشد که همه از آن بترسند. هم او بود که از فلسطینی ها گلایه کرده بود که باعث میشوند کودکانشان به دست اسراییل کشته شود! گلدا مایر یک زن بود، یک مادر بالقوه که ظاهراً هیچگونه احساسی نسبت به مادران فرزند از دست داده نداشت.
در یک روز پیش از آنکه دهانبند رژیم صهیونیستی کشیده شود، تراژدی زندان اوین به دست ارتش رژیم رقم خورد. امیر سرباز وظیفهای بود که در زندان اوین خدمت میکرد و من هیچوقت او را ندیده بودم، اما همیشه از خوبیهایش میشنیدم. جوانی زیبا و خندهرو که «سالار» دوستش، لقب «دو نقطه، دی» را به خاطر خندهرویی همیشگیاش به او داده بود. اهل کار و ورزش و عاشق خانواده.
یک جوان نمونه ایرانی که مثل آن در این مرز و بوم کم نیستند و او در دهه بیست زندگی خود بود و سالهای زیادی پیش رو داشت تا خانواده تشکیل دهد، عشق بورزد و زندگی کند، اما تقدیر بر آن شد تا به جای یک زندگی عادی، در رده بزرگان این مرز و بوم قرار بگیرد. در رده امیر کبیرها، آریو برزنها و همه دیگر سرداران و سربازانی که جان خو را فدای وطن کردهاند و در تاریخ کهن ما جاودانه شدهاند.
آری! در حمله وحشیانه و به دور از تمدن رژیم صهیونسیتی به زندان اوین، امیر شهید شد و به صاحبش اسمش پیوست. گناه او چه بود؟ در این جنگ بیدلیل که رژیم صهیونسیتی و مزدوران رسانهای آن مدعی بودند این جنگ با مردم نیست، امیر و صدها گل دیگری که در این کینه توزی علیه مردم ایران پرپر شدند، آیا در زمره مردم نبودند ؟ یک سوال عقلانی دیگر که به بن بست میرسد...
اما تاریخ ایران مملو است از امیران سرفرازی که از خون آنها، میهن لالهزار شده و دست خزان بیگانه، قادر نیست بر این لالهزاران بزند.
به قول محسن چاوشی:«این چند روزه را بروید بر کشتن افتخار کنید». اگر عدالتی در دنیا باشد که هست، خون امیرهایمان گلوگاه شما را خواهد گرفت.
تو پنداری که بد گو رفت و جان برد؟
حسابش با کرام الکاتبین است
بشیر اسماعیلی عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد اصفهان
انتهای پیام/